روزنامه خراسان
1397/02/18
طالع نحس ناصرالدین شاه؛تروردرپنجاهمین سالگرد سلطنت
گروه اندیشهinfo@khorasannews.com
حقیقت ماجرا این است که اگر در آن روز جمعه، ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵، ناصرالدینشاه از رفتن به زاویه مقدسه عبدالعظیم حسنی(ع) منصرف میشد یا آن دو تیری که از ششلول روسی میرزا رضاکرمانی شلیک شد، به خطا میرفت و مثلاً به پای شاه میخورد، حتما جشن پنجاهمین سالگرد تاجگذاری ناصرالدینشاه برگزار میشد و حالا مورخان به جای نوشتن از ماجرای شاهکشی میرزا رضای شاهشکار، حتماً جایی را برای جشنی باشکوه باز میکردند که قرار بود برگزار شود. جشنی که کمتر کسی از دهها هزار تومان خرجی که برای آن از کیسه دولت رفت، سراغ گرفته و کمتر کسی کنجکاوی کرده است که قرار بود چه برنامههایی در این جشنها برگزار شود. میدانیم که بنا به تصمیم دربخانه و وزارت تشریفات که هدایتش را ظهیرالدوله، داماد شاه، بر عهده داشت، قرار بود جشنها از ۱۸ اردیبهشت ۱۲۷۵ به مدت هفت شبانهروز برگزار شود. برنامهریزیهای کاملی انجام شده بود و مهمانان ویژهای هم از داخل ایران و خارج دعوت شده و همه آماده بودند تا این جشنها به بهترین شکل ممکن برگزار شود. اما ترور موفق شاه، همه برنامهریزیها را برهم زد. برنامهریزیهایی که رد پایشان را حالا، بعد از ۱۲۲ سال، در روزنامههای فرنگی و خاطرات ظهیرالدوله میتوان دید.
صاحبقَرانی که «قَران» را ندید!
تا ماجرای ترور ناصرالدینشاه قاجار و جشن پنجاهمین سالگرد سلطنتش به میان میآید، بلافاصله ذهن همه به سمت جشن «قَران» میرود. اما این «قَران» چه بود و چرا مهمترین لقب ناصرالدینشاه قاجار، «سلطان صاحبقران» است؟ به باور عمومی صاحبقران به سلطانی میگفتند که پنجاه سالگی سلطنت را که معادل نیم قرن است، پشت سر گذاشته باشد. اتفاقی که تا پیش از ناصرالدین شاه، حداقل از بعد صفویه رخ نداده بود و کمتر شاهی توانسته بود به این رکورد دست پیدا کند. اما ناصرالدینشاه برای اینکه صاحبقران شود، چند روزی کم داشت! پیش از او شاهعباس صفوی، نادر و سلطان حسین بایقرا، در تاریخ به صاحبقران معروف بودند. خود ناصرالدینشاه هم روی سکهها، ملقب به صاحبقران بود و حتی کاخی باشکوه را به این نام در شمال تهران نامگذاری کرده بود.تا سال ۱۳۰۰ هـ.ش، هر قرن معادل ۹۰ سال بود و به همین دلیل، برای احتساب نصف قرن، یک دوره سی ساله را به اسم قَران نامگذاری میکردند. ناصرالدینشاه در سال ۱۲۹۳ قمری، برابر با ۱۲۵۵ شمسی که سیامین سالگرد سلطنت خود را پشت سر میگذاشت، سکهای ضرب کرد و صاحبقران را به عنوان لقب انتخاب کرد؛ لقبی که پشت الماس کوه نور هم حک شده بود تا او به پیش کلاهش بیاویزد. پس او در حقیقت در حال آمادهسازی جشن پنجاه سالگی سلطنتش بود.
3 ماه برنامهریزی برای یک جشن
در بیشتر کتابهای تاریخی آمده است که در ابتدای سلطنت ناصرالدینشاه، پیشگویی معروف به او گفته بود که تو از پنجاه سال یک روز کمتر سلطنت میکنی. اگر بتوانی از ساعت نحس قَران رد شوی، میتوانی پنجاه سال دیگر هم سلطنت کنی! ناصرالدینشاه ۴۰ روز بعد از مرگ پدرش محمدشاه، در ۲۳ ذیقعده ۱۲۶۴، تاج سلطنت را از مهد علیا مادرش در تهران تحویل گرفت و به عنوان شاه ایران تاجگذاری کرد. بنابراین، روز ۲۳ ذیقعده ۱۳۱۳ برابر با ۱۷ اردیبهشت ۱۲۷۵، اولین روز پنجاهمین سال سلطنتش میشد. به همین دلیل، آنطور که عبدا... مستوفی در «شرح زندگانی من» نوشته است، برنامهریزی برای برگزاری جشن «قَران» از ابتدای زمستان به صورت جدی وارد دستور کار دولت و دربخانه و جزئیاتش رفته رفته منتشر شد. مستوفی نوشته است: «هر قدر به ماه ذیقعده نزدیکتر میشدند، جزئیات آن بیشتر در افواه منتشر میگشت. میگفتند از تمام دول اروپا نماینده مخصوص برای این جشنها خواهد آمد و هدیههای رؤسای دول خود را تقدیم خواهند داشت. از روز شنبه ۱۸ ذیقعده این جشنها شروع و به روز جمعه ۲۴ ختم خواهد شد. ادارات دولتی مشغول تدارک مقدمات آذینبندی سردرهای عمارت خود بودند و مقرر شده بود تمام دکانهای بازار و خیابانها با چلچراغ و جار و لاله و لامپ و آیینه و گل و سبزه تزیین شود. مردم تهران وعده تماشای کلانی به خود میدادند.» روزنامه تایمز نیز در گزارشی که در فروردین همان سال منتشر کرد، نوشت: «تمام شهرهای ایران و به ویژه تهران، خود را آماده میکنند تا در تاریخ ۶ ماه می، پنجاهمین سالگرد تاجگذاری شاه را با مراسمی هر چه باشکوهتر جشن بگیرند. امپراتور روسیه نیز، به این مناسبت، قبضه آتشبار توپ صحرایی کروپ و مقداری مهمات به شاه اهدا کرده است. قرار است که این هدایا به هنگام مناسب برای جشنها وارد تهران شوند.»این گزارش که کمتر از ۱۰ روز مانده به آغاز جشنها منتشر شده بود، نشان میدهد که ایرانیها تدارک گستردهای را برای برگزاری جشن دیده بودند. اما هیچ کدام از اینها دقیقاً نمیگویند که چه برنامهای قرار بود برای این جشن اجرا شود. گزارشهای بعدی این روزنامهها و مجلات، اخباری از ترور شاه و معرفی قاتل او و شرحی از شهری ماتمزده است، با تزییناتی که یکی یکی جایشان را با سیاهیها و کتیبهها عوض میکردند. اما تنها کسی که شرح این جشن را نوشته، علیخان ظهیرالدوله داماد شاه و وزیر تشریفات است که به شرح ترور شاه و ماجراهای قبل و بعد از آن میپردازد.
مهمانان خارجی با هدایایی برای صاحبقران
علیخان ظهیرالدوله چهرهای شناخته شده است. جدا از دامادی شاه، او بنیان گذار انجمن اخوت محسوب میشد. اما در اردیبهشت ۱۲۷۵هـ.ش، سِمَت اصلی او وزارت تشریفات خاصه بود. چند روز پیش از جشن، یعنی شب ۴ اردیبهشت ۱۲۷۵، آنطور که نوشته است، برای آرامش اعصاب و رفع خستگی، به باغ قصر قاجار رفتند تا به اصطلاح، خوش بگذرانند. در بین مهمانی بود که ابوالقاسمخان، پیشخدمت مخصوص تشریفات، برایش پاکتی را میآورد که میگوید از طرف میرزا علیاصغرخان امینالسلطان است. از آن جا که ظهیرالدوله درگیر مهمانی بود، تا فردا صبح این پاکت را باز نکرد و فردا، بعد از این که مهمانی تمام شد، آن را باز کرد و متوجه شد که صورت تشریفات جشن بزرگ پنجاه سالگی سلطنت ناصرالدینشاه است؛ جشنی که به گفته ظهیرالدوله، همه بار و زحمتش تکلیف وزارت تشریفات بود و آنها از همان روز باید سرگرم مقدماتش میشدند؛ اما این تشریفات چه بود؟ بر اساس آنچه ظهیرالدوله نوشته است، قرار بود جشنها، به مدت هفت شبانهروز، در تهران برگزار شود: «ابتدا از روز بیست و دویّم شهر ذیالقعده ۱۳۱۳ الی غرّه شهر ذیالحجه الحرام ۱۳۱۳ پیجی ئیل(سال میمون) 7 شب، هر شب در یکی از نقاط مفصله ذیل، ان شاءا... تعالی آتشبازی خواهد شد.» بر اساس برنامهریزی، «از شب بیست و دوم الی بیست و چهارم، این سه شب در تمام شهر از بازارها و کاروانسراها و دکاکین چراغان خواهد شد: باب همایون، سردر شمسالعماره، تخت مرمر، سبزهمیدان، میدان توپخانه، پارک صدراعظم و امیریه.» نکته جالب این بود که هر شب و روز، کاروان سلطنتی و مهمانان در یک جای مشخص جشن میگرفتند و همزمان مردم هم باید دکانها را تعطیل و در جشن شرکت میکردند.جشنها ۱۶ اردیبهشت ۱۲۷۵ برابر با بیست و دوم ذیقعده، یک روز مانده به سالگرد تاجگذاری، با آیین آتشبازی، در بابهمایون آغاز میشد. فردای آن روز، سلام عام در تالار تخت مرمر با حضور اعضای هیئتهای دیپلماتیک شامل نمایندگان کشورهای صاحب سفارتخانه در ایران برگزار و همزمان با این دیدار و عرض تبریک، پنجاه گلوله توپ شلیک میشد. مراسم روز دوم که همزمان با سالگرد تاجگذاری بود، در عمارت بادگیر برنامهریزی شد: «در ساعت هشت بعدازظهر، کُر(هیئت) دیپلماتیک در عمارت بادگیر به شام دعوت شده و سایر طبقات در تالارهای موزه الی نارنجستان برای مهمانی سواره دعوت خواهند شد. بعد از صرف شام ذات اقدس همایونی در تالار شمسالعماره کُر دیپلماتیک را به حضور خواهند خواست و بعد از آن که کُر دیپلماتیک مرخص شدند، در جلوی عمارت تخت مرمر، چراغان و آتشبازی خواهد شد.»این مهمانها تا زمانی که شاه قصد زیارت کرد، دعوت شده بودند. ظهیرالدوله آنطور که نوشته است، مشغول آمادهسازی بقیه مراسم و نظارت بر طاق بستن خیابانها و تزیینات بود که دستور از شاه به امینالسلطان میرسد که او باید فردا در رکابش باشد تا به زاویه مقدسه بروند. این دستور، ۱۱ اردیبهشتماه ۱۲۷۵ میرسد. امینالسلطان، خیلی هم راضی به این کار نبود؛ اما در نهایت مجبور به رفتن همراه شاه میشود. زیارتی که آخرین ساعت زندگی شاهی را رقم میزند که قصد داشت برای سلامتی و گذر از نحسی قَرانش دعا کند!
منبع: تاریخ ایرانی
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
امکان ادامه برجام بدون آمریکا
حاجی: روش و منش دولت اصلاحات همچنان بین مردم محبوب است
نگاهی متفاوت به جدول ۱۷ ساله لیگ برتر
سابقه داشته که سفر استانی از مرکز استان آغاز نشود
طالع نحس ناصرالدین شاه؛تروردرپنجاهمین سالگرد سلطنت
رفراندومی برای تایید مقاومت
یک بام و دو هوا یا تضییع حقوق مشترکان؟
زخم های حاشیه مشهد را دریابید
حاشیه مشهد همچنان در حد دغدغه دولت
رمزگشایی از پیروزی بزرگ مقاومت در لبنان
انتقاد وزیر کشور از آمارهای غیردقیق مبارزه با مواد مخدر
احتمال تشکیل تعاونی اموال به نفع سپرده گذاران
2151 میلیارد سرمایه گذاری جدیددر راه خراسان رضوی
پیشنهاد افزایش حقوق بازنشستگان
مشاجره صبحگاهی راز جسد سوخته را فاش کرد
کاهش التهاب ارز و طلا