روزنامه فرهیختگان
1397/02/05
موسیقی پاپ امروز به ابتذالکشیده شده است
بیژن کامکار نامی آشنا برای آن دسته از مخاطبانی است که همواره پیگیر موسیقی جدی ایرانی بوده و هستند. او یکی از اعضای خانواده بزرگ کامکارها و خواننده این گروه است. بیژن کامکار که در این سالها فعالیت مستمری داشته و شاگردان زیادی تربیت کرده، ازجمله نوازندگان پیشکسوت سازهای دف و رباب هم هست. بهطوری که برخی او را یکی از مهمترین هنرمندانی قلمداد میکنند که نقش زیادی در وارد کردن ساز دف به ارکسترها و اجراهای عمومی داشته است. با این هنرمند پرسابقه درباره دلایلی که باعث شده تا در شرایط کنونی کفه موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی پاپ نامتوازن شود به گفتوگو نشستهایم.گروه «کامکارها» یکی از معدود گروههای موسیقی در این سالها بوده که به واسطه برگزاری کنسرتهای متعدد در داخل و خارج از کشور توانسته تاحدود زیادی مردم را با موسیقی ایرانی، خاصه موسیقی فولکلور آشنا کند. با این حال امروز میبینیم اگرچه هجمه انتقادات نسبت به موسیقی پاپ زیاد است ولی نسبت به موسیقی سنتی هم اظهارنظراتی از سوی برخی هنرمندان صورت میگیرد مبنیبر اینکه موسیقی اصیل ایرانی در قیاس با دیگر سبکهای موسیقی به حاشیه رانده شده است، نظر شما در اینباره چیست؟ مسالهای که درباره موسیقی اصیل ایرانی وجود دارد این است که امروز شرایط بهگونهای شده که دیگر انسجامی که باید در این وادی به چشم نمیخورد، شاید به این خاطر که موسیقی اصیل ایرانی دچار مشکلات زیادی بوده است که یکی از آنها نبود اسپانسر و حامی مالی برای اجرای قطعات هنرمندان است. کما اینکه در حال حاضر کشوی میز من و برادرانم پراز پارتیتورهای اجرا نشدهای است که به دلیل نبود حامی مالی مناسب خاک میخورد ولی کسی عملا به این مساله توجهی ندارد و بودجه و هزینهای برای انتشار آثار هنرمندان پیشکسوت و باسابقه که عمر و جوانی خود را صرف شناساندن زوایای مختلف موسیقی ایرانی کردهاند، نمیشود. بهخصوص اینکه در سالهای اخیر اغلب اسپانسرها تمایل دارند برای سرمایهگذاری به سمت موسیقی پاپ بروند، دلیلشان هم این است که فکر میکنند بازگشت سرمایه در کنسرتهای موسیقی پاپ زودتر حاصل میشود. این هم آسیبی است که در حال حاضر گریبان موسیقی جدی ایرانی را گرفته، درحالی که ضرورت دارد سیاستگذاران فرهنگی، توجه عمیقتری نسبت به موسیقی جدی این مرز و بوم نشان دهند و این حیطه را بیشتر مورد حمایت قرار دهند. ولی میبینیم موسیقی جدی ایرانی صرفنظر از قدمت و غنایی که دارد همچنان در جامعه ما مهجور مانده است.
در این ارتباط برخی به این مساله اشاره میکنند که به حاشیه رانده شدن موسیقی جدی و نادیده گرفتن دستاوردهای اجتماعی آن باعث شده تا امروز سلیقه مخاطبان موسیقی آنطور که باید ارتقا پیدا نکند و برخی از مردم به سمت آثار سهلالوصولی بروند که شاید شنیدن این آثار بار محتوایی زیادی هم درپی نداشته باشد و فقط به خوشباشی لحظه محدود شود؟ همینطور است، در حالی که میتوان بهمدد پررنگ کردن موسیقی جدی در کشور از نازل شدن سطح ذائقه مخاطب جلوگیری کرد. طبیعی است وقتی عرصه برای ارائه آثار با محتوا خالی بماند و بر سر راه تولیدکنندگان آثار کیفی دستاندازهای زیادی وجود داشته باشد، دیگر انواع موسیقی به جبران این خلأ رشد میکنند و جایگزین خوراک مناسب برای مخاطب میشوند. همان اتفاقی که امروز هم شاهد آن هستیم، درصد بیشتری از مردم تمایل دارند به کنسرتهایی بروند که به جای آنکه فکر و قلبشان به حرکت دربیاید، کمرشان حرکت کند. در حالی که میبینیم اغلب آثاری که امروز به نام موسیقی پاپ تولید و اجرا میشود آثاری هستند که تاریخ مصرف کوتاهی دارند و به جای آنکه مخاطب را به تامل و اندیشه وادارند فقط حالت سرگرمکننده دارند. البته درست است که تمام هنرها ازجمله موسیقی در کنار کارکردهای دیگری که دارند باید از مولفه سرگرمی هم برخوردار باشند اما فراموش نکنیم هنری میتواند برای دوران مختلف ماندگار باشد که در ورای این سرگرمی، اندیشه و دغدغهای را هم مطرح کند. در عین حال تردیدی نیست اگر اثری که ارائه میشود منعکسکننده و بازتابی از مسائل روز جامعه هم باشد بهمراتب بیشتر میتواند در دل مخاطب تاثیر بگذارد. ولی امروز تفکر برخی از مردم نسبت به موسیقی فقط رفتن به کنسرتهای پاپ است. البته نمیتوان درباره سلیقه مردم نسخهای تجویز کرد و برای آنها باید و نباید تعیین کرد ولی گاه فکر میکنم ایکاش نسبت به موسیقی جدی فرهنگسازی بیشتری صورت میگرفت تا امروز شاهد طیف گستردهتری از مخاطبان بودیم که به کنسرتهای موسیقی سنتی بروند.
به نظر میرسد شرایط در حالحاضر برای فعالیت در حوزه موسیقی پاپ بیشتر فراهم است، نظر شما چیست؟ این مساله هم در نوع خود رنجآور است، چراکه هنرمندان موسیقی سنتی سالها تلاش کردند تا توانستند جایگاه موسیقی را در کشور تثبیت کنند. خاطرم هست گروه «کامکارها» بهعنوان هنرمندانی که اساسا با موسیقی زاده و بزرگ شدهاند و مسئولیتی نسبت به اشاعه و شناخت موسیقی ایرانی در خود احساس میکردهاند طی سالهای گذشته در این عرصه تلاشهای زیادی کردهاند. حتی خاطرم هست زمانی که تاسیس آموزشگاه موسیقی به اندازه امروز باب نشده بود، برادرم هوشنگ کامکار با وجود آنکه سالها تجربه و تحصیلات خود را در این وادی گذاشته بود، ولی برای دریافت مجوز آموزشگاه موسیقی رنج بسیاری را متحمل شد و صدور مجوز از سوی دولت برای او در بازه زمانی طولانی صورت گرفت. ولی امروز میبینیم آموزش موسیقی هم مانند دیگر مسائل این حوزه، آشفته و نابسامان است، حالا دیگر نهتنها سر هر خیابان یک آموزشگاه موسیقی میبینیم بلکه افرادی دستاندرکار آموزشگاهها شدهاند که شاید صلاحیت لازم و کافی را برای این کار ندارند. صرفنظر از این مساله، در سالهای گذشته زمانی که موسیقی ایرانی هنوز به آن شکلی که باید به دلیل شرایط اجتماعی و برخی دیدگاهها در جامعه کمرنگ بود، اما هنرمندان و گروههای موسیقی در این زمینه تلاشهای فراوان کردند. به همین دلیل است که میبینیم موسیقی سنتی از اوایل دهه60 به یمن حضور هنرمندان این عرصه رشد کرد و تا اواسط دهه80 هم به اوج و جهشهای خوبی دست یافت. ولی به نظر میرسد هرچه جلوتر آمدیم و زمان گذشت، با وجود آنکه تعداد هنرمندان، نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان در موسیقی سنتی افزایش یافت، ولی موسیقی جدی ما منزویتر شد. در سالهای اخیر به دلایلی که اشاره کردم، موسیقی پاپ در جامعه پررنگتر شده است. امروز هم به جرات میتوان گفت موسیقی جدی ایرانی از جایگاه کمرنگی در جامعه برخوردار است. طبیعی هم است، چراکه وقتی نه صداوسیما بهعنوان رسانه ملی از این موسیقی حمایت میکند و نه در لایههای مختلف مدیریت فرهنگی توجهی به این وادی میشود چطور میتوان انتظار داشت که موسیقی جدی در جامعه رشد داشته باشد و مردم به تماشای کنسرتهای موسیقی پاپ گرایش نداشته باشند.
گروه «کامکارها» از معدود گروههایی بوده که توانسته نزدیک به چهاردهه به مدد کنسرتهایش بهویژه کنسرتهایی که در کشورهای دیگر برگزار کردهاند در مقایسه با دیگر هنرمندان نقش زیادی در پررنگ کردن موسیقی سنتی در عرصههای بینالملل داشته باشند، بااینحال وقتی امروز به جمعبندی و ارزیابی فعالیتهای برونمرزی میپردازید فکرمیکنید موسیقی ایرانی توانسته به خوبی نزد کشورهای دیگر معرفی شود؟ البته وقتی کلمه «جهانی شدن» را به کار میبرید باید توجه کنید که تعاریف و برداشتها نسبت به این واژه گسترده است و اگر بخواهم درباره زوایای جهانی شدن صحبت کنم، طبعا در مقال این گفتوگو نمیگنجد. با این تفاسیر نمیتوان گفت که موسیقی ایرانی امروز به شکل کامل به جهان شناسانده شده است، ولی از سوی دیگر نمیتوان منکر این مساله هم شد که هنرمندان این عرصه در سالهای گذشته به واسطه تلاشهای فردی توانستهاند در این حیطه گام بردارند.
پیشتر این سوال را با برخی دیگر از هنرمندان هم مطرح کردم که در حالحاضر اینطور به نظر میرسد که کشورهای دیگر مثل پاکستان، چین، ترکیه، آذربایجان و... در کنار آنکه هنرهای اصیل خود را به کرسی جهان نشاندهاند و با بهروز کردن این هنرها آن را نزد جهانیان مطرح کردهاند، در زمینه موسیقی کشورهایشان هم توانستهاند گامهای مثبتی در جهان بردارند. چرا ما به اندازه آنها در زمینه معرفی هنرهای اصیل و سنتیمان مثل موسیقی از این مساله دور ماندهایم، درحالی که سابقه فرهنگ و هنر ما در قیاس با آنها بهمراتب طولانیتر و درخشانتر بوده است؟ دلیلش این است کشورهایی که از آنها نام بردید، بیشتر از ما روی موسیقیشان سرمایهگذاری مادی و معنوی کردهاند. در حالی که شرایط موسیقی در کشور ما همیشه به دلایل اجتماعی، متغیر بوده و به بیان سادهتر افتوخیزهای زیادی را طی کرده تا به اینجا رسیده است. اگر ملتی بخواهد فرهنگ و هنرش در محافل فرامرزی مطرح شود باید روی این حیطه کار کند. طبیعی است تا زمانی که سیاستگذاران فرهنگی بار این مساله را از دوش خود بهعهده هنرمندان بگذارند و قدمی در زمینه فرستادن هنرمندان و تقبل هزینه آنها برای حضور در جشنوارههای مختلف بینالمللی برندارند، موسیقی ایرانی فراتر از مرزهای جغرافیایی کشور نمیرود. به همین دلیل است که میبینیم کشورهای دیگر، بهخصوص ترکیه و هند گوی سبقت را در این وادی از ما ربودهاند و موسیقیشان را بیشتر در مجامع بینالمللی مطرح کردهاند. البته فراموش نکنید جهانی شدن موسیقی کشورهای همسایه امری نبوده که یکشبه صورت بگیرد. بهعنوان مثال، هند سالها برنامهریزی درازمدت در این زمینه انجام داده تا امروز به این مرحله رسیده است. بهخصوص اینکه اغلب موسیقیدانان هندی براین باور بودهاند که موسیقی هند نباید در چارچوب این کشور محصور بماند، بلکه ضرورت دارد زوایای پیدا و پنهان آن در معرض دید جهانیان هم قرار بگیرد و از این رهگذر فعالیتهای زیادی انجام دادند. یکی از فعالیتها این بود که تلاش کردند حضورشان را در جشنوارههای بینالمللی افزایش دهند و البته در کنار آن در کشورشان هم به برگزاری جشنوارههای متعدد موسیقی بپردازند، کما اینکه در طول یک سال چندین جشنواره موسیقی با رویکردهای مختلف در هند برگزار میشود. آنها تلاشهایی برای دیده شدن در جهان انجام دادهاند و امروز تلاشهایشان به بار نشسته و ثمره داده است. نمیشود ما هیچ کاری در این زمینه نکنیم و انتظار هم داشته باشیم موسیقیمان نزد کشورهای دیگر معرفی شود. شما در بخشی از سوالات خود به نقش پررنگ گروه «کامکارها» در شناسایی موسیقی جدی ایرانی اشاره کردید و من هم میخواهم بگویم اگر «کامکارها» در برهههای مختلف زمانی در فستیوالهای مهم جهان کنسرت دادند و زوایای موسیقی ایران را در معرض دید مخاطبان گذاشتند فقط وفقط به خاطر این بوده که همیشه دل درگرو موسیقی جدی مرز و بوم خود داشتهاند و دولت هیچوقت در این سالها حمایتی نسبت به این مساله نکرده است. بلکه هرچه امروز در این حیطه وجود دارد به لطف و تلاشهای فردی خود هنرمندان شکل گرفته است.
طی سالهای اخیر فعالیت ارکسترها رونق دوبارهای گرفته و اگر بخواهیم نیمه پر لیوان را در این زمینه ببینیم متوجه میشویم الحق از سرگیری فعالیت ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی توانسته دوستداران موسیقی ارکسترال را به خود جلب کند، با اینحال ارزیابی خود شما نسبت به عملکرد این ارکسترها در شرایط فعلی چگونه است؟ طبعا فعالیت دوباره ارکسترها در نوع خود جای خوشحالی دارد واتفاق خوبی قلمداد میشود، ضمن اینکه میبینیم نوازندگانی در این ارکسترها فعالیت دارند که مستعدند و در این مسیر زحمات زیادی کشیدهاند. اما مسالهای که وجود دارد این است که ارکسترها هم از زمان شکلگیری تا به امروز با فراز و نشیبهای زیادی دست به گریبان بودهاند. نکتهای که در این میان مطرح است اینکه در دورههایی نسبت به دستمزد و مسائل صنفی نوازندگان توجهی نمیشده و امیدوارم روزبهروز این رویه بهتر شود و ارکسترها بتوانند فعالیت منظم و مستمرتری داشته باشند. چراکه امروز شاهد ظرفیت گستردهای بهخصوص از سوی نسل جوان در این عرصه هستیم. خوشبختانه در سالهای اخیر گرایش جوانان نسبت به موسیقی افزایش یافته است و به نسبت گذشته، هرسال تعداد زیادی فارغالتحصیل در رشتههای موسیقی تربیت میشوند. ولی مساله این است که باید بازار کار و مساله اشتغال هم برای این گروه از فارغالتحصیلان فراهم شود و چه بهتر که بستری در خود ارکسترها مهیا شود تا نسل جوان که موسیقی را به شکل آکادمیک نیز دنبال کرده جذب ارکسترها شوند.
اگر بخواهیم واقعبینانه به شرایط موسیقی امروز نگاه کنیم، حال موسیقی معاصر را چطور ارزیابی میکنید؟ خوب نیست، متاسفانه اغلب هنرمندانی که سالها عمر و جوانیشان را در این عرصه صرف کردهاند امروز به دلیل آنکه میدان و مجالی برای فعالیت ندارند گوشهنشین شدهاند و عملا از آنها سراغی گرفته نمیشود. ضمن اینکه چندان که پیش تر نیز اشاره کردم مشکلاتی در ساختار موسیقی ما وجود دارد که تا مرتفع نشود، نمیتوان به بالندگی و تعالی این حوزه امیدوار بود. البته به هیچوجه مخالف موسیقی پاپ نیستم، ولی آنچه امروز عرضه میشود با آنچه موسیقی پاپ استاندارد در گذشته بود فاصله زیادی دارد، هم به لحاظ کلام و هم به لحاظ ساختاری. وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم در سالهای اوایل دهه60 من از اولین هنرمندانی بودم که حتی از این نوع موسیقی دفاع هم کردم، ولی امروز میبینم این نوع موسیقی به ابتذال کشیده شده و طبعا تاثیرات نامطلوبی هم بر موسیقی سنتی ما گذاشته است. البته حالا که به پایان گفتوگو رسیدهایم دلم میخواهد حرفی بزنم که فقط از سر ناامیدی و دلسردی نباشد. عملکرد هنرمندان دلسوز موسیقی جدی ایرانی همواره نشان از آن داشته که این حیطه در این سالها بهرغم تمام مشکلات و بیمهریهایی که به آن شده هرگز از حرکت نایستاده و بالاخره راه خودش را طی کرده است.
سایر اخبار این روزنامه
همه چیز درباره آدیداسگیت
برای حفظ حریم خصوصی کنار کاربران هستیم
دانشگاهیان به سراغ کدام کتابها میروند
بخش بزرگی از مردم سخنگو ندارند
مانور عدالت
شهادت محمد البطش فروپاشی رژیم صهیونیستی را تسریع میکند
قاچاق، زیتونکاران کشور را فلج کرده است
موسیقی پاپ امروز به ابتذالکشیده شده است
جای فرار نیست؛ موشکها وارد کاخ پادشاهان عرب میشوند
استون راست میگوید یا خانه سینما؟