روزنامه شهروند
1397/02/05
به خانه عروسکها خوش آمدید
زهرا قدمی| یکی از جذابترین چیزهایی که در دنیای خاطرات ما وجود دارد، عروسکها هستند. شاید در ظاهر، عروسک بازیچهای است که برای دختران تهیه میشود اما بیشتر ما، از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان در دورهای از زندگی خود با عروسکها همبازی بودهایم، برایشان اسم انتخاب کردهایم و لالایی خواندهایم و چه شبها و روزهایی را که با آنها نگذراندهایم و اگر هیچکدام از این کارها را هم انجام نداده باشیم، بالاخره عروسکی هست که در گوشه ذهن ما به خاطره تبدیل شده باشد. بسیاری از این عروسکها دستسازههای مادران و مادربزرگهایمان بودند؛ عروسکهایی که در پسِ همه آنها، فرهنگ و قصه و افسانه نهفته است. سابقا فرهنگ یک ملت در عروسکها متجلی میشد، اما امروزه این مهم رو به کاهش گذاشته و درحال فراموشی است و کودکان نسل آینده ما از این موهبت یعنی آشنایی با فرهنگ و موضوعات مهم سرزمینشان از طریق عروسکها برخوردار نیستند یا کمتر برخوردارند. چرا که امروزه با پیشرفت ابزارهای ارتباطی و رسانهای و تشکیل دهکده جهانی شاهد حضور بازیچههای غربی در دستان کودکانمان هستیم. همه این موارد تبدیل شد به دغدغهای تا در یکی از روزهای سال 93، مسعود ناصری دریایی به همراه علی گلشن تصمیم بگیرند عروسکهایی را که در طول سفرهای خود به کشورهای خارجی جمعآوری کرده بودند و تعدادشان رو به فرونی بود در یک مجموعه موزه شخصی به نمایش عموم بگذارند تا هم از تجمع عروسکها و خاکخوردنشان در منزل جلوگیری کنند و هم این میراث ارزشمند را به همگان نشان دهند. این موزه با نام موزه «عروسکهای ملل» بازگشایی شد. حدود سهسال بعد اتفاق دیگری افتاد و دریایی و گلشن تصمیم گرفتند موزهای را نیز برای انتقال فرهنگ اقوام ایرانی راهاندازی کنند. حال این دو نفر دو موزه متشکل از عروسکهای مختلف از سراسر دنیا و ایران را اداره میکنند و ما با یکی از آنها یعنی مسعود ناصری دریایی به گفتوگو نشستیم تا او برای ما از آغاز تا انجام بگوید، از عروسکها، از چگونگی جمعآوری و سامان دادن آنها و حتی از گلههایی نسبت به مسئولان فرهنگی کشور که در ادامه میخوانید. متولد چه سالی هستید؟سال 1349.
تحصیلاتتان چیست؟
کارشناسی ارشد روانشناسی آموزش کودکان استثنایی.
به غیر از اداره موزه، به کار دیگری هم اشتغال دارید؟
بیشتر در حوزه روانشناسی کودک تدریس میکنم. حدود 25سال است که عضو شورای کتاب کودک هستم و شاید من را بیشتر در حوزه ادبیات کودک بشناسند؛ سالها در شورای کتاب کودک در حوزه بررسی و نقد کتابهای کودکان فعالیت داشتم.
درباره تاریخچه شکلگیری موزه عروسکها بگویید.
موزه کار خود را از سال 93 با همکاری علی گلشن در پاسداران شروع کرد و این فعالیت تا سال 95 ادامه داشت. در این دو سال برنامههای مختلفی را تدارک دیدیم و بیش از 70 کارگاه برای همه گروههای سنی برگزار کردیم. این دو سال، سالهای خیلی خوبی بود، از این جهت که هم طیف وسیعی از نسل جوان توانستند با تنوع فرهنگی در ایران و جهان آشنا شوند و هم موزه «عروسکهای ملل» جوایز مختلفی را از میراث فرهنگی و همچنین از ایکوم (کمیسیون ملی موزههای ایران) دریافت کرد. در سال 95 به دلیل اینکه موزه خصوصی بود و دچار مشکلات مالی بودیم، مجبور به تغییر مکان شدیم. لذا کمپینی برای حمایت از موزه به وجود آمد و مردم توانستند کمک کنند تا موزه کار خود را به شکل دیگری ادامه دهد. در آن زمان موسسه «خانه دوستان آشنا» که در حوزه ترویج فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی کار میکند با اختصاص دادن یک مکان به موزه «عروسکهای ملل» در خیابان میرداماد به کمک ما آمد. در نتیجه مهر 1395 مجموعه به میرداماد نقل مکان کرد و توانستیم با شکل تازهای موزه را دوباره بازگشایی کنیم؛ شکل تازه از این بابت که در آن زمان مجموعه بزرگ و بینظیری از عروسکها از طرف خانواده مرحوم دکتر شمسالدین مفیدی اهدا شد.
همچنین شهرداری منطقه 12 تهران تلاش کرد تا مکانی را در اختیار ما قرار دهد. با مشورتهایی که با مسئولان شهرداری صورت گرفت، مکان فعلی که در خیابان دروازه دولت است نیز به ما تعلق گرفت. حدود 10 ماه نیز بازسازی این مکان زمان برد. در آن زمان سیاست ما این بود که با توجه به تنوع زیاد اقوام ایرانی، موزه دروازه دولت را بهطور مشخص به فرهنگ ایران و موزه میرداماد را به فرهنگ ملل اختصاص دهیم. در نتیجه در بیستم مردادماه 96 «موزه عروسک و فرهنگ ایران» در دروازه دولت افتتاح شد.
ایده اصلی راهاندازی این مجموعه از کجا شکل گرفت؟
مجموعهای از عروسکها، سالیان سال در منزل من وجود داشت و همچنان به آنها اضافه میشد. تعدادشان به قدری زیاد شده بود که یک روز با آقای گلشن فکر کردیم که این مجموعه یک میراث است و باید به نمایش گذاشته شود و دیدیم موزه برای این کار امکان خوبی است، چون نمایشگاهها موقت هستند اما موزه میتواند دایمی باشد؛ بهویژه اینکه هر دو به گروه کودکان و نسل جوان توجه داشتیم. کودکان کمتر فرهنگ خودشان را میشناسند یا تصورات قالبی و کلیشهای فرهنگی در ذهنشان دارند و این ناراحتکننده بود. لذا به ایجاد چنین نهادی که میتوانست یک پایگاه ترویجی برای فرهنگ و ادبیات باشد، فکر کردیم. امروز احساس میکنیم که از ابزار قدرتمندی استفاده کردیم چون همه انسانها خاطرهای از دنیای عروسکها دارند و این حوزه برایشان جذاب است.
هدف و انگیزه اصلی شما برای راهاندازی این موزه شخصی چه بوده است؟
این موزه با هدف اینکه جامعه ما بهویژه کودکان و نسل جوانمان با فرهنگهای مختلفی که در جهان و ایران وجود دارد، آشنا شوند و درباره قصهها، افسانهها، تاریخ، پوشاک، شیوه معیشت مردم و آداب و رسوم آنها بدانند، شکل گرفت. در ابتدا، موزه را با 700عروسک و مجوز سازمان میراث فرهنگی و گردشگری راهاندازی کردیم. به دلیل اینکه روانشناسی کودک خوانده و سالها در زمینه ادبیات کودک کار کرده بودم، امکان خوبی بود که بتوانیم عروسکها را بهعنوان ابزاری در جهت انتقال مفاهیم مختلف فرهنگی و افسانهها و قصهها به کار بگیریم. ما قدرت عروسکها را میدانستیم و اطلاع داشتیم که چقدر کودکان با آنها ارتباط برقرار میکنند و از طریق آنها میتوانستیم آموزشها را در فضای موزه ارایه دهیم.
گفتید تعدادی از عروسکها را خودتان جمعآوری کردید. از چه طریقی این مجموعه جمعآوری شد؟
حدود 25سال طول کشیده تا ما مجموعهای از عروسکهای فرهنگی کشورهای مختلف را جمعآوری کنیم. عروسکهایی که به نمایش گذاشتیم لزوما بازیچههای کودکان نبودند و نیستند. درحقیقت عروسکهای فرهنگیای هستند که به واسطه شاخصهایی مثل پوشاک، شیوه معیشت، قصه و افسانهها مهم شدهاند و درواقع نماد فرهنگی آن کشور هستند. شاید خیلیها فکر میکنند که موزه «عروسکهای ملل» مجموعهای از عروسکها و بازیچههایی مثل باربی هستند، درحالیکه ما در موزه این مجموعهها را نداریم. ما با هدف اینکه صرفا بتوانیم فرهنگ یک کشور یا قوم را ترویج کنیم، این موزه را تاسیس کردیم. زمانی که موزه را راهاندازی کردیم با 52 کشور از جهان این مجموعه تنوع داشت و امروز بیش از 80کشور شده است. همانطور که پیشتر گفتم مجموعه عروسکهایی نیز از طرف افراد مختلف و مردم اهدا شد و این اعتقاد وجود داشت که چراغ فرهنگ یک کشور یا قوم در موزه روشن باشد.
جمعآوری عروسکها توسط شما به صرف علاقه بوده است؟
بله. عروسکها فرم کوچکی از انسان هستند. با آوردن یک عروسک از کشوری دیگر و نشان دادن آن به دیگران درواقع داریم درباره یک انسان حرف میزنیم. این باعث میشود به واسطه همان عروسک کوچک درباره مسایل متفاوت صحبت کنیم. یک عروسک کوچک بهانه است تا بتوانیم راجع به مسائل بزرگ کشورها و حتی ایران برای بازدیدکنندهها صحبت کرده و کودکان را نسبت به فرهنگ و قصههایشان که دارند از بین میروند، مثل محیطزیست و پوشاک حساس کنیم. مثلا در زمینه قصههای ایرانی مجموعههای غنیای داریم که میتواند خوراک فرهنگی کودکان باشد، اما عمدتا از ادبیات بیگانه و قصههای کشورهای دیگر استفاده میکنیم. نمونه بسیار عالی که در این موزه روایت میشود، داستانی است به نام «تیله مار» که بسیار به داستان سیندرلا شبیه است. کودکان ما با سیندرلای اروپایی خیلی بیشتر آشنا هستند تا با داستانهای خودمان؛ این داستان برای منطقه فارس ایران است و بسیار غنی است. غنایی که این داستان دارد از نسخههای اروپایی امروزی آن بیشتر است، بنابراین ما تصمیم گرفتیم روی این بخش از فرهنگمان بیشتر کار کنیم، چون بسیار ارزشمند است.
از نحوه آشنایی و همکاری خود با آقای گلشن بگویید.
آقای گلشن در حوزه مردمشناسی، فرهنگ و محیطزیست جانوری فعال هستند، کتب مختلفی نیز تالیف کردهاند و از آنجا که من نیز در حوزه کتاب کودک فعالیت میکنم با وی آشنا شدم. ما با یکدیگر به مناطق مختلف نیز سفر کردیم و این امکان به وجود آمد که بسیاری از جریانات مربوط به عروسک و فرهنگ را مستند کنیم، بنابراین این همسویی و همفکری باعث شد با یکدیگر این دو موزه را تاسیس کنیم. مدیریت بخش علمی و پژوهشی هر دو موزه را آقای گلشن برعهده دارد.
چقدر برای شناساندن و معرفی مجموعه خود تبلیغ و اطلاعرسانی میکنید؟ به نظر میرسد در این زمینه فعالیت گستردهای ندارید و تنها به فضای مجازی اکتفا کردهاید.
شاید بخشی از این قضیه به منش افراد برگردد. بعضی از افراد سروصدای بیشتری دارند و بعضی کمتر، البته دنیای امروز، دنیای هیاهو است و باید برای جذب افراد تبلیغ کرد. اما از آنجا که برای ما فعالیت اهمیت بیشتری دارد، تبلیغاتمان کمتر است.
وقتی شما هدفتان انتقال فرهنگ به کودکان و نسل جوان است، آیا نباید برای آن تبلیغ کنید؟
قطعا. اما رکورد بازدیدکنندههای ما کم نبوده است و اغلب همه روزهای هفته برای بازدید دانشآموزی رزرو است. بههرحال تعدادی از مدارس، موزه ما را میشناسند و از اینرو در بین مدارس دیگر تبلیغ میکنند. ضمن اینکه گروههای مختلفی مثل صداوسیما گزارشهایی تهیه کردند و شهرداری منطقه 12 نیز کاتالوگهایی را در ایام نوروز طراحی و پخش کرده است. البته که همه اینها لازم بوده، اما کافی نیست، چون طیف وسیعی از افراد نیز هستند که این موزه را نمیشناسند، به همین جهت ما باید این ارتباطات را گسترش دهیم و بتوانیم جامعه بیشتری را جذب کنیم.
از آغاز تاکنون چقدر از موزههای «عروسکهای ملل» و «عروسک و فرهنگ ایران» استقبال شده است؟
موزهها مکان ثابت و دایمی هستند و اگر قرار باشد هر سال تغییر مکان دهند، بازدیدکنندهها نیز یک موزه را گم میکنند. ما در سال 96 تماسهایی داشتیم مبنی بر اینکه افراد برای بازید از موزه به محل سابق یعنی پاسداران رفته بودند. ما از پاسداران تا میرداماد تعدادی از بازدیدکنندههایمان را از دست دادیم. معمولا در تمام دنیا وقتی مجموعهداری به میدان میآید و زمان و هزینه خود را صرف میکند تا به هدفی که دارد برسد، دولت به او کمک میکند تا آن فعالیت سرپا باشد و ادامه پیدا کند. موزه عروسکها حدود چهارسال از عمرش میگذرد و هنوز کودک کوچکی است. در جابهجاییهایی که صورت گرفت، بخشی از عروسکها آسیب دیدند و آنچه را که داشتیم از دست دادیم، ضمن اینکه با دو سرقت از موزه نیز مواجه شدیم. این موارد مشکلاتی است که وجود دارد و اینکه تا چه زمانی در مکانهای فعلی پایدار خواهیم ماند، وابسته به کمکهای دولت و سایر مجموعههای خصوصی است.
به طور میانگین در ماه چقدر بازدیدکننده دارید؟
این میزان بستگی به فعالیت مراکز آموزشی دارد. ماه مهر خیلی کمتر است، اما از آبان و آذر به بعد تقریبا افزایش پیدا میکند. در فصل امتحانات نیز کمتر است. بهطور متوسط ماههایی بوده که هزار نفر بازدیدکننده داشتیم و ماههایی نیز بوده که این تعداد به 200نفر کاهش پیدا کرده است. معمولا در زمانهایی که بازدیدکننده کمتر است، حجم کارگاهها و برنامههای جانبی را افزایش میدهیم. از خرداد ماه، بازدید دانشآموزیمان به حداقل میرسد، به همین دلیل تا پایان تابستان جشنوارهها و کارگاههایمان را افزایش میدهیم و با توجه به محدودیتهای مدارس دولتی برای کسب مجوز اردوهای دانشآموزی بیشترین بازدیدمان از طرف مدارس غیرانتقاعی و غیردولتی بوده است.
به برگزاری کارگاهها اشاره کردید. این کارگاهها در چه حوزهای و با چه کیفیتی برگزار میشوند؟
کارگاههای ما ظرفیت 30 تا 40 نفره دارند که به اشکال مختلفی تقسیم میشوند. تعدادی کارگاه برای بزرگسالان دایر میشود که شیوههای ساخت عروسکهای بومی ایران و ملل آموزش داده میشوند. برای کودکان نیز به مناسبتهای مختلف کارگاههایی طراحی میشود، تعدادی هم به شبهای فرهنگی ما اختصاص دارد که از آن طریق افراد با فرهنگ یک منطقه از ایران آشنا میشوند و شیوه ساخت عروسکهای قومی که درحال فراموشی هستند، آموزش داده میشود؛ شرکت در این کارگاهها با پرداخت هزینه میسر میشود.
از میان گردشگران خارجی نیز بازدیدکننده دارید؟
بله، البته تعدادشان زیاد نیست و هنوز مانده تا خارجیها این مکان را بشناسند. در چند ماه گذشته خانمی از نروژ که راهنمای تور بود، از موزه «عروسک و فرهنگ ایران» بازدید کرد و خیلی ذوقزده شد و معتقد بود با توری که به این مجموعه بیاورد، میتواند کل ایران را با گردشگران آشنا کند. این موزه میتواند یک پایگاه اولیه از شناخت ایران بوده و برای کسانی که به حوزه مردمشناسی علاقه دارند، جذاب باشد.
شما و راهنمایان موزه اطلاعات، داستانها و ماجراهایی را که در پسِ همه عروسکها نهفته است، از چه طریقی کسب میکنید؟
این موزه، یک موزه زنده است و بعضی از اطلاعات را از منابع پژوهشکنندهها مثل کتاب، مقالات یا پایاننامهها و بعضی دیگر را از طریق مردم میگیرد، ضمن اینکه قصهها نیز روزآمد شده و تغییر میکنند. ما در موزه «عروسک و فرهنگ ایران» با توجه به بحث محیطزیست سعی کردیم کودکان را با فرهنگ محیطزیست کشورشان آشنا کنیم و قصههایی را که در آنها به گیاهان و جانوران پرداخته شده است، همچنین ارزش دانش بومی ایران را برای آنها تعریف کنیم، در ضمن در این موزه بر روی نقش زنان تاکید داریم، چون زنان، هم عروسک میساختند و هم برای فرزندانشان ترانه و لالایی میخواندند و ارتباط مادر و کودک بیشتر بوده است. این موضوع ماهیتی پیدا کرده است که ما به نقش زنان در قصهها و افسانههای ایرانی خیلی تاکید کنیم، حتی در موزه «عروسک و فرهنگ ایران» از مانکنهایی به شکل و شمایل زنان اقوام مختلف استفاده کردهایم.
ارتباط مجموعه با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری چگونه است و آیا کمکی از سوی دیگر سازمانها و نهادهای دولتی به شما صورت میگیرد؟
ارتباطمان با میراث فرهنگی در حد گرفتن مجوز و تمدید آن است و هیچ سازمان دولتی دیگری به ما کمک نکرده است.
ادارهکردن یک موزه شخصی چه سختیهایی دارد؟ آیا زمانی بوده که احساس ناامیدی یا دلسردی کنید؟
ما با انرژی جلو آمدیم و با مشکلی روبهرو نشدیم جز اینکه جامعه کمتر روی گنجینهها و ثروت ملیاش شناخت دارد، از این جهت افسوس میخوریم. ما یکدست هستیم و امیدواریم دستهای دیگری کنار ما قرار گیرد تا بتوانیم این کار بزرگ را پیش ببریم.
عمده مشکل موزه، مشکلات مالی بوده است. ما برای نگهداری و حفظ عروسکها به سیستمهایی نیاز داریم که بسیار هزینهبر است و نبود این تجهیزات امکان تخریب را بیشتر میکند. وضع دیگری که از آن ناراحت هستیم این است که مسئولان ما که در حوزه فرهنگ کار میکنند، با وجود اطلاعی که از این موزه و بحرانهایی که پیشرو داشته، دارند، ولی هیچگاه موزه را ندیدند. افسوس دارد که افرادی در حوزه میراثفرهنگی کار میکنند و میدانند که ما نیز در این حوزه بهویژه برای کودکان و نوجوانان کار میکنیم، اما درصد بازدیدشان از این موزه خیلی ناچیز است. درصد پایینی از مسئولان اینجا را میشناسند و آن عده هم که نام این موزه به گوششان خورده، یکبار پایشان را اینجا نگذاشتهاند. با این حال، مصمم به ادامه کار هستیم، چون ارزش آن را احساس میکنیم. ما خیلی تلاش کردیم، قصه خیلی اهمیت دارد. این موزه بنیادش روی قصه است؛ ملتی که قصه داشته باشد میتواند فرهنگش را حفظ کند.
برنامه خاصی برای آینده این موزه دارید؟
تدوین و انتشار کتاب موزه، ارتباط بیشتر با بدنه آموزش و پرورش، تبلیغات بیشتر، پیدا کردن حامیان دولتی و خصوصی برای پا برجا ماندن موزه و تکمیل کردن مجموعه از نظر عروسک و لباس ازجمله برنامههای ما برای آینده است.
شعار شما در راهکاری که انجام میدهید، چیست؟
صدای فرهنگها را شنیدن این امکان را ایجاد میکند که کودکان بتوانند گفتوگو و ارتباط موثرتری با فرهنگهای مختلف داشته باشند و پایهای ایجاد میشود تا بین فرهنگها صلح برقرار شود. شعارمان این است که تلاش کنیم کودکان روی بالهای فرهنگی خودشان پرواز کنند.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
هیچکس نمیتواند امید آینده را از ما بگیرد
معمای 20 میلیاردی آقا کمال
کسی به داد اللهداد نرسید
من هم یک کالای ایرانیام
در رودخانه بزرگ شدهام
پرواز یاسوج همچنان تعطیل!
وضعیت مبهم 4 گمشده سیلاب
به خانه عروسکها خوش آمدید
ژن خوب و روسیاهی پرفروشترین فیلم سال
صفحه شهرونگ
این شعارها از روی هیجان و علاقه است
15 دستورالعمل رانندگی در روزهای بارانی
بازداشت پدر و نامادری شکنجهگر در ماهشهر
چهار «رویداد» و چهار «تجربه»!
ابراز امیدواری برای به نتیجه رسیدن لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت
يكي از ريشههاي مهم فساد