روزنامه جهان صنعت
1396/10/05
مهاجرت بیضایی 8 ساله شد؛
گروه فرهنگ- «من برای ساخت هر کدام از فیلمهایم، بیشترین کوششم را کردم و «نیروهای بازدارنده» هم بیشترین کوشش خود را کردند و طبق معمول، آنها موفق بودند و حالا سالهاست که من فیلمی نساختهام.»اینها گفتههای بهرام بیضایی در کتابی با عنوان «گفتوگو با بیضایی» نوشته زاون قوکاسیان است. بیضایی هشت سال است به خاطر مساعد نبودن شرایط کار در ایران مهاجرت کرده و امروز استاد مدعو دانشگاه استنفورد است. هشت سال یعنی دو نسل دانشگاهی از دانشجویان ایرانی نتوانستند حضور استادی مانند بیضایی را درک کنند هرچند در زمانی که بیضایی مهاجرت نکرده بود هم شرایط برای حضور او در دانشگاه مساعد نبود.
تاریخ تئاتر و نمایشنامهنویسی ایران را که زیر و رو کنیم به نام چند نفر میرسیم؛ اکبر رادی، عباس نعلبندیان، علی نصیریان، غلامحسین ساعدی، محمود استاد محمد، جمشید مشایخی و نامی دیگر که بیشتر از همه تکرار شده است، بهرام بیضایی.
بیضایی را باید اعجوبه تئاتر ایران بخوانیم؛ کسی که در 18 سالگی نمایشنامه «آرش» را نوشته و توانسته نامش را به عنوان نابغه تئاتر در تاریخ نمایش ایران جا بیندازد. او در سالهای فعالیتش در ایران با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کرد اما هیچگاه بیکار ننشست. آن زمان که میشد نمایشنامه نوشت و چاپ کرد و روی صحنه برد. زمانی که برایش مشکل ایجاد کردند به تدریس روی آورد. وقتی آنجا نیز جلویش را گرفتند به سراغ فیلمسازی رفت. در سینماها به رویش بسته شد و او اینبار به پژوهش روی آورد و به همین ترتیب هیچگاه سانسور و توقیف نتوانست او را متوقف کند.
بیضایی امروز 79 ساله میشود و دوستدارانش در غیاب او میلادش را جشن میگیرند.
خیال نمیکنم از دوستانم دورم
بهرام بیضایی زمانی که شرایط را سختتر از همیشه یافت مهاجرت کرد. مهاجرت او هشت ساله شده و گویا باز هم ادامه خواهد داشت. او در این در گفتوگو با رسانههای گوناگون دلایل مهاجرتش را شرح داده است.
بیضایی همچنین در مورد آغاز فعالیتش در تئاتر و شروع نمایشنامهنویسی و نگارش «آرش» گفته است:
«آرش» واکنشی بود به منظومه سیاوش کسرایی و بازاندیشی آن. یادتان هست که روشنفکری به شناخت زبان و فرهنگ و اساطیر کهن ایرانی زخم زبان میزد و هم تفکر سنتی و هم بخش مهمی از تفکر چپ یککلام ضدآن بود. برای خیلی ظاهرا امروزیشدهها هم معیار امروزی شدن، از بن فراموش کردن کل هویت و این حرفهای صد تا یک غاز بود و بسیاری هم میگفتند درود بر ندانستن! بسیار مهم بود که سیاوش کسرایی، آرش کمانگیر را ساخت و از تنگنای چپ و سنتی و راست و امروزی سربلند درآمد. اما درست شاید برای خلاصی از همین تنگنا، به نظرم تصویرش از مردم و قهرمان هر دو فراآرمانی بود. یک روز منتظر نتیجه امتحان آخر سال، هممدرسهایام، نادر ابراهیمی «آرش در قلمرو تردید» خودش را برایم تعریف کرد. نادر ابراهیمی کوهنورد هم بود و همه طنز و واقعیتگراییاش را گذاشته بود برای آرش. در داستان او در پایان آرش از بالای کوه برمیگشت و خبر میداد که از آن بلندی میان سرزمینها مرزی نیست.
پیامی بسیار روشن و مترقی و در عین حال بهترین شیوه برای ننوشتن اسطوره و بلاتکلیف گذاشتن دو طرف جنگی که دو سه هزاره پیش اتفاق افتاده. نمیدانم چرا جرات کردم بگویم من هم آزمایشی کردهام و ناچار شدم بخوانمش. حسابی زد توی ذوقم که واقعی نیست و من هم که نمیخواستم نویسنده شوم، خیال راحت انداختمش کنار.»
بیضایی در گفتوگو با مجله اندیشه پویا در مورد چرایی مهاجرتش گفته بود: «من فرار کردهام؛ هم از بینش مرگبار سنتی و هم از غربی شدن. نمایش یونانی (بازنمایی یونانی اساطیر ایرانی) عالی است و برآمده از جهانی که در آن گفتوگو هست؛ چه کار دارد به سرزمین اهورایی ما که سرزمین تکگویی است یا در دل خود دزدانه حرف زدن یا همان حرف با خود را هم نزدن؟»
او در مورد دوری از ایران گفته است: «خیال نمیکنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشتهام که از دست دادهام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پشیزی نمیارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست 30 سال پس از آنکه از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم. آخرین اجرای صحنهای من «افرا یا روز میگذرد» بود که به دلیل تعمیرات ناگهانی و حیرتآور تئاتر شهر نه در جای خود که پس از یک ماه و نیم بلاتکلیفی در یخبندان دی و بهمن 1386 در تالار رودکی (وحدت) اجرا شد! من خود را سیاسی نمیدانم اما هرگز کسی را هم از برداشت سیاسی آثارم باز نداشتهام؛ و مگر شغل من بازداشتن مردم از تفسیر سیاسی است؟ اما از طرفی موکول کردن ارزش هر اثری به جنبه سیاسی به نظرم نادرست است. ارزشها متغیرند و در همین سینمای خودمان من گاهی فیلمی را تحسین کردهام که از نقطهنظر فکری نفیاش میکردهام.
خیال نمیکنم از دوستانم دورم و خیال نمیکنم دوستی مرزی دارد. سال گذشته خانمی از تهران برای من شالگردنی فرستاد که با دست خودش بافته بود. امیدوارم بداند که به یادش هستم و اما دستاورد. همانم که بودم. مینویسم، به همان زبان و فرهنگ خودم یعنی سرزمینی که با خودم آوردهام و هر از گاهی که دست دهد لایههای فرهنگی ایران را معناشناسی میکنم آنطور که میفهمم. دور و برم مهربانی موج میزند و تشنگی است برای گفتوگو در خودشناسی فرهنگی و تاریخی. اینجا خارج از درس موظف دانشگاهی و جلسات فوق برنامه فارسی، توانستم با پشتیبانی «مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه استنفورد»، «جانا و بلادور» را روی صحنه ببرم. سایهبازی؛ هنری که هفت قرن پیش از ما گم شد و اگر این هم میخواست در قالبهای مالوف باشد اصلا باید نمیبود و پا به هستی نمیگذاشت.
کاری که به انجامش رساندم آنجا حتی فکر هم نمیکردم و با کم و بیشی که در ایرانیان پراکنده دیگر جهان میشناسم شاید هیچ کجای دیگر هم احتمال اجرای آن نبود. خیلی رویایی بود. در غیبت هفت قرن تجربهای که از ما دریغ شده، داوطلبانی جمع شدند تا همه چیز را از درون این فرهنگ و از نو خلق کنیم. دو بازیگر/ خواننده زن و مرد، دو نوازنده و پنج پیکرکباز. «جانا و بلادور» طومار سایهبازی که در چهار دهه دو بار بازنگری کرده بودم سرانجام نهایی شد و به چشم آمد و دیدیم که پس میشود و من بار سنگینی را زمین گذاشتم. همچنین و به دنبال همین و این بار در یکی از تالارهای استنفورد، روخوانی دونفرهای از «آرش» نشان دادیم، با دو بازیگر/ خواننده زن و مرد و بالاخره پس از بیش از پنج دهه، صدای این برخوانی درآمد و من مطمئن شدم که اولین تصورم از اجرای آن وقت نوشتنش، خیالات نبوده است و به خوبی شدنی است. خوشحالم تجربهای که راهی به آن نمیدادند اینجا اتفاق افتاد و امیدوارم ضبط اینها به دستتان برسد.»
سایر اخبار این روزنامه
زمان سفر ماکرون تعیین نشده است
مهاجرت بیضایی 8 ساله شد؛
منکر ضعف در عملکرد دستگاههای منصوب رهبری نیستیم
برخورد شدید با غیرشفافها
چشمانداز رونق
اظهارات جهرمی درباره افشای اطلاعات کاربران رد شد؛
توقف تولید خودروهایی که در کشور تولید نمیشدند!
انتشار ۴۰ هزار میلیارد ریال اوراق مالی
نطق پیش از دستور!
با روحانی چه کنیم؟
حداقل دستمزد براساس تورم دهکی
ارزیابی «جهان صنعت» از نوسان شدید قیمت مواد اولیه در کشور؛
کمدرآمدها بیشتر آسیب می بینند
روند افزایشی قیمت کالاهای اساسی در کشور؛
خودداری سپردهگذاران از خرید مسکن؛
کرهشمالی:
رنگ رخساره خبر میدهد
رنگ رخساره خبر میدهد
رنگ رخساره خبر میدهد