روزنامه جهان صنعت
1395/11/27
تهران برف نَ دارد
جعبه سیاه امروز کمی طولانیتر است. طولانی به اندازه برف بالای شهر و خشکی پایین شهر. طولانی به اندازه اختلاف طبقاتی یا طبقات اختلافی. طولانی به اندازه تمام مدارسی که در مناطق یک تا پنج سالیان سال تعطیل شدند و باقی دانشآموزان که خیره به پنجره شب را به صبح رساندند. طولانی به اندازه سوز سرمای برف و سوزش کسانی که برف ندیده زمستان را به بهار سنجاق کردند.محمدرضا ستوده
دو شب پیش با دو نفر از بچههای روزنامه به پارکی رفتیم در بلوار دانشجو، جنب مسجد ولنجک. همانطور که در تصویر میبینید در آنجا با حجم زیادی از برف مواجه شدیم در صورتی که وقتی من ساعت 10 شب از خانهمان راه افتادم پدرم داشت شناور کولر را تعویض میکرد و همسایه مان با رکابی و شلوارک آشغالهایش را میگذاشت سر کوچه!
اینکه آدمهای ولنجکی پولدار هستند و ما کم پول، اینکه آنها میریزند و میپاشند ولی ما جمع میکنیم، اینکه آنها سیکس پک هستند ولی ما تک پک، اینکه آنها طلا میخرند ولی ما طلا میفروشیم، همه این شکافها و تفاوتها قبول، ولی اینکه پارک محله آنها اینقدر روشن باشد ولی در تاریکی پارک کوچه ما بشود عکس ظاهر کرد واقعا بیانصافی است و از اخلاق و انسانیت به دور.
من همیشه فکر میکردم به دلیل وجود فسق و فجور و لهو و لعب مستمر و متمادی در مناطق بالای شهر نباید آنجا قطرهای برف و باران ببارد ولی با این حجم از برفی که در تصویر میبینید محاسبات ذهنی ام دگرگون و پایههای ایدئولوژیکی ام دچار تنش و مخاطره شد. نمیشود که این افراد شب تا صبح مهمانی بگیرند، فردا صبح هم که از خواب بیدار میشوند جلوی خانهشان تا کمر برف آمده باشد و بروند برف بازی!
جدا که باید گفت: واقعا !
محمد تاجالدین
دوست دارم نوشتهام را به سبک و سیاق محمود احمدی نژاد با سوال شروع کنم. اگر به عکسیهایی که در مطلب درج شده دقت کنید، جدای از آن برف سهمگین و این خشکی توهین آمیز، ورای آن آلاچیق در آرامش و این سطل آشغال رو به فرار، منهای باغچه نو نوار و درختان سبزِ زمستانی و این خزانِ بی برگی حقارت! نور پارک ولنجک سفید است و نور پارک خانه ما زرد. چرا همیشه آنها سفید و ما زرد؟ چرا از زندگی زردی نصیب ما شد و سفیدی نصیب آنها؟
و سوال مهمتر، چرا مطلبم را با یاد و خاطره محمود احمدی نژاد شروع کردم؟ واقعیت آنکه جواب این آخری را نمیدانم. ولی به طور ناخودآگاه هر گاه بخواهم از چیزی غر بزنم و فلاکتی را به منصه ظهور برسانم، نام محمود احمدینژاد توی نوشتهام سبز میشود. یا شاید بهتر است بگویم زرد میشود.
برگردیم به برف. شاید هم خاطره برف. چون بار دیگر اگر بخواهیم برف ببینیم باید پوتین آهنی بپوشیم و زنجیر چرخ حرام ماشین رو به زوالمان کنیم. از آن بدتر، باید نوشتهمان را با نام محمود احمدینژاد شروع و برای با کلاس شدنش از لغاتی مانند منصه استفاده کنیم.
برف در کودکی حسرتمان بود و در اوایل نوجوانی، سرگرمی مان. در اوایل جوانی میزانسن دودهای سیگارمان و امروز حسرتی که خود را توی چشم و چالمان فرو میکند. حسرتی از این شهر هزار داماد که بالا برویم یا پایین نصیب ما مرد بزهکاری میشود که چند سال سابقه زندان دارد، یک چشمش مصنوعی است، سینش میزند و روی دستش با جوهر خودکار بیک خالکوبی کرده: این شهر، شهر منه.
اشکان نظام آبادی
ما از بچگی اعتماد به نفس پایینی داشتیم. علتش هم بهطور خلاصه این بود که پول نداشتیم. الان هم چون پول نداریم پراید مادر محمدرضا ستوده را برمیداریم تو هر سوراخی میلولیم. به تازگی در یکی از سفرهای بیهدف و پوچ شبانه با دوستانم به مناطق مرفهنشین تهران یک پارک پیدا کردهایم که همین اعتماد به نفس نداشتهمان هم به طرز تحقیرآمیزی به طور کامل فرو ریخت.
در اطراف محله ما که تقریبا در یکی از مناطق متوسط شهر واقع شده، پارکها و فضاهای سبز زیادی دیده میشود که شامل تعدادی تاپ، سرسره، الاکلنگ و حتی توالت عمومی است. از بچگی زیاد اهل پارک رفتن نبودم اما همین که احساس میکردم محله ما هم پارکهایش مجهز به سرویس بهداشتی و وسایل بازی است برایم بس بود. همه اینها تا وقتی ادامه داشت که دو شب پیش به این پارک کذایی رفتیم.
اولا، ما کلا امسال برف ندیدیم و وقتی در این مناطق برف دیدیم کاملا تحقیر شدیم. دوما، در هر اینچ از این پارک یک پروژکتور اسپات لایت با شدت نور یکهزار لوکس در حال تابش است که اصلا معنی نمیدهد ولی وقتی در محله خودمان به پارک برویم باید دوربین دید در شب نظامی بزنیم.
سایر اخبار این روزنامه
گسترش حلقه مراودات بانکی در پسابرجام
پنجاهونهمین دوره «گرمی» برگزار شد؛
طرح آشتی ملی به رقابت های سیاسی انتخابات کشیده شد؛
5 شرکت تازه در راه بورس
مخالفان عملکرد وزیر راه جلسه کمیسیون عمران را ترک کردند؛
نشست کارگروه تعیین مزد سال ۹۶ کارگران برگزار نشد؛
گفتوگوی «جهان صنعت» با وکیل خانواده زنی که توسط همسرش کشته شد
جام جهانی کشتی آزاد؛
نامزدبازی!
تهران برف نَ دارد
تشریح بخشی از بیماری صندوقهای بازنشستگی
ترمز کاهش تورم کشیده شد
بررسی اهداف سفر نخستوزیر اسراییل به واشنگتن؛
معذرتخواهی کافی نیست
تشریح بخشی از بیماری صندوقهای بازنشستگی
انتقاد تولیدکنندگان فولاد نسبت به کاهش تعرفه واردات برخی اقلام فولادی؛
مسوولیت تنظیم بازار همچنان بین وزارتخانهها دست به دست میشود؛
معذرتخواهی کافی نیست