روزنامه جهان صنعت
1396/04/22
5 سال از سفر حمید سمندریان گذشت؛ جای خالی استاد
گروه فرهنگ- کافی است چند نقل قول از کسانی که با حمید سمندریان برخورد نزدیک یا همکاری داشتند، بخوانید؛ میفهمید که او نه تنها یک هنرمند کامل بود بلکه انسانی شریف و دوستداشتنی بود. حمید سمندریان سالها برای تئاتر ایران زحمت کشید و بازیگران زیادی را در آموزشگاه بازیگریاش پرورش داد. امروز دقیقا پنج سال از روزی که استاد بیرقیب بازیگری به دیار باقی شتافته است، میگذرد. اما تاثیر این مرد بر هنر این کشور چنان عمیق بود که جای خالیاش همیشه معلوم است. با ما همراه باشید تا به یاد حمید سمندریان سری بزنیم به زندگی هنری او و دستاوردهایش.حمید سمندریان ۹ اردیبهشت سال ۱۳۱۰ در تهران زاده شد. کار تئاتر را همزمان با درس دبیرستان آغاز کرد. او در کلاسهای تئاتر و هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی شرکت کرد که زیر نظر عبدالحسین نوشین اداره میشد. سمندریان همچنین ویولن مینواخت و از شاگردان محمود ذوالفنون، برادر بزرگتر جلال ذوالفنون، بود. او خود درباره این دوران و گرایشش به تئاتر میگوید: «من از اول با خودم شرط کرده بودم هر طوری شده تئاتری بشوم. حتی اینجا شاگرد ویولن آقای ذوالفنون بودم. وقتی ایشان میدید من کلاس حسین خیرخواه هم میروم، به من میگفت برو آنجا. اینجا توی کلاس ویولن وقتت تلف میشود. میگفت نمیخواهم روی علاقهات حرف بزنم اما این پرش «آرشه» که به تو گفتم، باید یک هفته وقت بگذاری تا خوب یاد بگیری. نیا اینجا و وقتت را تلف نکن. من هم آمدم خانه و یک شب گریه کردم و دیگر نرفتم. رفتم کلاس حسین خیرخواه. تئاتر را ترجیح دادم.»
وی پس از دبیرستان به اروپا سفر کرد و در آلمان دوره مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند ولی پس از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت. برخورد با تئاتر چنان جذبش کرد که مجالی برای موسیقی نمیگذاشت و به همین خاطر یکبارگی موسیقی را فرونهاد.
وی پس از پایان این دوره به دعوت اداره هنرهای نمایشی دراماتیک اداره کل هنرهای زیبای ایران به کشور برگشت. سمندریان در پی نمایش بود ولی پس از اینکه تلویزیون راه خود را به خانهها باز کرد به تیم او برنامهای تلویزیونی سفارش دادند ولی سمندریان از این سفارش خشنود نبود. به این ترتیب، نخستین کار حمید سمندریان تلهتئاتر «جراحی پلاستیک» نوشته پیر فراری بود که در سال ۱۳۴۰ برای تلویزیون ملی ایران (ثابت پاسال) کارگردانی کرد. یک سال بعد او و تیمش در اداره هنرهای دراماتیک سالن ۵۰ تا ۶۰ نفری درست کردند که چند برنامه تئاتری در آن اجرا شد. سمندریان اولین اثر خود، نمایشنامه «دوزخ یا در بسته» نوشته ژان پل سارتر را در همین تالار نوبنیاد روی صحنه برد و کار نمایش را پیوسته ادامه داد. همچنین با همکاری مهدی فروغ به تاسیس هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود، دست زد.
پس از آن حمید سمندریان به دعوت مهندس هوشنگ، مهدی برکشلی و با همکاری مهدی نامدار دانشکده تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند. همچنین در سال ۱۳۴۸ تدریس در دانشکده هنرهای زیبا را آغاز میکند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در پی انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاهها از بسیاری از استادان، حمید سمندریان نیز به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به دلیل ترجمه «دایره گچی قفقازی» از فعالیت دانشگاهی منع شد. در نتیجه سمندریان به ناچار رستورانی باز کرد تا خودش و چند نفر از دانشجویانش اگرنه از طریق تئاتر، بلکه از راهی شرافتمندانه زندگی کنند. پس از مدتی با وساطت شاگرد سابق وی، بهروز غریبپور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند، از این اتهام تبرئه شده و قرار شد سمندریان به دانشکده هنرهای زیبا برگردد.
در نیمه نخست دهه ۱۳۷۰ ناصر باباشاهی، رییس دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران از حمید سمندریان دعوت کرد گروه نمایش این دانشکده را راهاندازی کند و به این ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت.
در سال ۱۳۷۳ به تاسیس کلاسهای آزاد بازیگری و کارگردانی دست زد که هنرجویان بسیاری از آنجا دانشآموخته شده و به عرصه حرفهای هنر وارد شدند.
در اسفندماه سال ۱۳۸۶ سمندریان اجرای نمایش گالیله نوشته برتولت برشت را از وصیتهای هنری خود برشمرد. او متنی نو از این نمایشنامه را فراهم و از سال ۱۳۶۰ خورشیدی کوشش کرد آن را به نمایش درآورد. در دهه ۱۳۷۰ نخستین دوره تمرینهای گالیله را آغاز کرد. مقامات فرهنگی ایران نیز بارها به او قول همکاری دادند؛ از جمله در سال ۱۳۶۹ حتی سالنی برای اجرای نمایش تعیین شد و او در تالار وحدت با گروه خود سخت مشغول کار و تمرین بود که ناگهان کار متوقف شد. سمندریان در سالیان بعد بارها برای اجرای این نمایش تدارک دید و زمانی هم احمد آقالو قرار بود نقش اصلی را بازی کند اما این اتفاق نیفتاد تا سرانجام سمندریان آخر فروردینماه 1389 در مراسم بزرگداشت خود، اعلام کرد که هفت سال پس از توقف تمرینهای نمایش گالیله، این اثر را زمستان ۱۳۸۹ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میبرد.
سمندریان که در این سالها حسرت اجرای «زندگی گالیله» را با خود داشت، آخرینبار در سال ۱۳۸۹ سرگرم ترجمه و کار روی این نمایشنامه معروف بود و قصد داشت اواسط تیرماه همان سال گروه بازیگران را مشخص کند تا بر اساس توافقات انجام شده با شهرداری تهران، «گالیله» را از بهمن سال ۱۳۸۹ تا اردیبهشت ۱۳۹۰ در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد اما این آرزو هرگز محقق نشد. سمندریان خود در سال ۱۳۹۰ درباره دلیل اجرا نشدن این اثر گفت: «بعد از تمام مشکلاتی که برای اجرا به وجود آمد، امروز خودم با گالیله مساله دارم. نخستین برخورد من با آن جنبه علمی–دانشی این شخصیت بود. اما برتولت برشت به دلیل عقبه سیاسی چپگرایانهاش باری سیاسی به این شخصیت بخشید که ربط چندانی با آن چهره واقعی ندارد. به همین دلیل کار گستردهای را روی متن شروع کردم و در این بین بخشهایی از آن حذف شد.
همین امر باعث شد افت کلی به متن راه پیدا کند. اما برای جبران این مساله ایدههایی دارم. هنوز به فکر قطعی نرسیدهام اما شک ندارم نتیجه نهایی کار اثری انسانی خواهد بود که به اندیشه انسان امروز نزدیکتر است؛ به دور از قطعیت و نگاه یکسویه. میخواهم یک بازسازی از این نمایشنامه ارائه کنم که طبیعت و اصالت علمی- تاریخی گالیله در آن برجسته باشد؛ بدون چسباندن مسایل سیاسی متفرقه به اطراف آن.»
سمندریان بارها اعلام کرده بود که دوست دارد این نمایش را روی صحنه ببرد، دلیلی که خود اینگونه شرحش داد: «زندگی گالیله در واقع افراطیترین درامی است که دوست دارم آن را اجرا کنم، اما شرایط بهگونهای نیست که بتوانیم زندگی او و سکوت تحمیلی 50 سالهاش را اجرا کنیم. از آنجا که طعنههای اندک من در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» مضر شناخته نشده و همینطور با اصراری که به ادامه کارم وجود دارد، بار دیگر وسوسه شدم تا نمایش زندگی گالیله را بهعنوان وصیتنامه زندگی هنری خود اجرا کنم.» امری که هربار به دلایل مختلف انجام نشد تا سرانجام خبر از اجرای نمایش «بازی استریندبرگ» که او سالها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران قبلی یعنی هما روستا، رضا کیانیان و احمد ساعتچیان اعلام شد.
سمندریان از بیماری سرطان لوزالمعده رنج میبرد و سرانجام حدود ساعت ۵ بامداد روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۱ در سن ۸۱ سالگی در خانه خود درگذشت. همزمان همراهان و شاگردانش تصمیم گرفته بودند برای بهتر شدن حال استادشان بار دیگر نمایش بازی استریندبرگ را که او سالها پیش به صحنه برده بود با همان بازیگران، یعنی هما روستا، رضا کیانیان و احمد ساعتچیان، پاییز همان سال به صحنه ببرند و بخشی از تمرین اولیه این نمایش نیز در منزل شخصی سمندریان آغاز شده بود.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
معاون وزارت نفت در گفتوگو با CNN مطرح کرد؛
5 سال از سفر حمید سمندریان گذشت؛ جای خالی استاد
آیا مجلس محرم دولت است
خودزنی خانواده ترامپ
تدوین موافقتنامه حمایت از سرمایهگذاری بین ایران و بلژیک؛
بازار داغ آموزشگاههای کنکور در سالی که گذشت؛
رونق به اقتصاد بازمیگردد
80درصد کار هنوز تمام نشده است؛
خوردن پسته با پوست!
طفلک مهدی چمران!
آسیبشناسی لایحه تفکیک وزارت راهوشهرسازی؛
بگویید با سرمایهگذاری خارجی مخالفیم
اتحادیه آهنفروشان و اداره مالیات پس از 4 سال به توافق رسیدند؛
قتل آتنا امنیت روانی منطقه را زیر سوال برد؛
قراردادهای نمونه در صنعت هواپیمایی
اهمیت شورای شهر در شرایط بحرانی
معاون وزارت نفت در گفتوگو با CNN مطرح کرد؛
فارنپالسی منتشر کرد؛
قراردادهای نمونه در صنعت هواپیمایی
لزوم تعهد نمایندگان به حفظ اطلاعات محرمانه