روزنامه قانون
1397/07/17
تئاتر ما چشم انداز و مدیریت بلندمدت ندارد
قیمت بلیت تئاترها روز به روز و بسته به سلیقه کارگردان یا تهیه کننده اثر، افزایش پیدا می کندتئاتر ما در این چند سال به سمت تجاری شدن رفت؛ حتی تئاتر جدی هم ما به سمت پولسازی رفت
با ورود سالن های خصوصی، برخی گروهها تصمیم گرفتند به جای کشیدن نازِ مرکز هنرهای نمایشی، با وارد کردن بازیگران چهره و تضمین فروش، از سالنهای خصوصی استفاده کنند
مرکز هنرهای نمایشی باید به فکر تئاتر باشد؛ وظیفه این مرکز، اعتلای تئاتر است
صاحب اثر قیمت را بالا میبرد و هرچه بالاتر برود، مردم برای خرید آن عجله بیشتری دارند
فکر میکنم جدا از کارهای مرکز، تماشاگران تئاتر هم میتوانند موثر باشند، اگر بلیت یک نمایش به طرز اغراقآمیزی گران است میتوانیم نخریم
برنامه دولت برای آینده تئاتر چیست؟ آینده این شده که یک کار ببندیم و پول دربیارویم!
این روزها کمبود مخاطب و آشنا نبودن تماشاگر با تئاتر یک مساله است و گرانی بلیت و هرج و مرج در حیطه قیمت گذاری سالنها مساله دیگری است که هنرمندان این حوزه را به خود مشغول می کند.
اگرچه عموما هنرمندان تئاتر به پولسازی از این راه دل خوش نمی کنند اما همچنان گروه هایی هم هستند که به تئاتر تجاری فکر میکنند و اتفاقا در این حوزه هم بسیار خوب عمل کردهاند و همین نگاه و ورود چنین افرادی به حیطه تئاتر باعث شده، هنرمندانی که در یک دوره تنها به ارائه و تولید کار هنری فکر میکردند، امروز تمام فکر و ذکرشان فروش بلیت باشد. از سوی دیگر حمایت جسته گریخته دولت از یک سری نمایشهای خاص، تفکر بسیاری از هنرمندان این حوزه را به سمت تجارت کشانده است.
قیمت بلیت تئاترها روز به روز و بسته به سلیقه کارگردان یا تهیه کننده اثر، افزایش پیدا می کند. اگر در یک سالن قیمت بلیت به گونه اعجاب آوری افزایش پیدا کند، این افزایش به نمایش های دیگر هم سرایت کرده و قیمت آنها نیز افزایش پیدا میکند. هیچ ساز و کار مشخصی برای قیمت بلیتها وجود ندارد. در این خصوص با اصغر نوری(نمایشنامه نویس، مترجم و کارگردان تئاتر) به گفت و گو نشستیم که در ادامه میخوانید:
در حال حاضر قیمت بلیتها به شکل عجیبی –برای برخی نمایش ها- افزایش پیدا کرده است و در واقع بسیاری از نمایش ها به سمت تجاری شدن رفته اند. در این روند دولت را تا چه اندازه می توان مقصر دانست؟
تئاتر ما در این چند سال به سمت تجاری شدن رفت؛ حتی تئاتر جدی هم ما به سمت پولسازی رفت. قدیم تر ها یک کارگردان یا نویسنده ای را میشناختید و کارهایش را دنبال می کردید تا ببینید در هر اثر چه تجربه تازهای دارد و کم کم به آن کارگردان و گروه اعتماد می کردید. آن سالها دولت هم از گروه ها، حمایت واقعی میکرد و یک بخشی از هزینه های اجرا و تولید کار از حمایت دولتی تامین میشد و یک بخشی از فروش؛ اما دولت یکباره این حمایت را قطع کرد و حمایتی که امروز از گروهها ميشود بسیار ناچیز است؛ جز یک سری گروه های خاص، حرفه ای ترین کارها هم در این وضعیت خیلی شانس بیاورند کمک هزینه اندکی می گیرند. دولت تئاتر را به سمت تجاری شدن برد تا به اصطلاح این هنر روی پای خودش بایستد اما بعضی گروهها به سختی روی پای خودشان ایستادند و بعضی گروهها دیدند که چیزی برای فروش دارند و شروع کردند به پول درآوردن از تئاتر، خصوصا آدمهایی که وجههای در تئاتر داشتند کار هنری را رها کرده و به فکر پول درآوردن افتادند. یکی از راهها، استفاده از بازیگران چهره سینما و تلویزیون بود. یکی دیگر این بود که متن هایی را انتخاب کنند که عامه مردم با آنها ارتباط برقرار ميکنند و طنز سخیف را به تئاتر وارد کردند.
در این بین وضعیت تئاتر جدی ما به چه صورت درآمد؟
با ورود سالن های خصوصی، برخی گروهها تصمیم گرفتند به جای کشیدن نازِ مرکز هنرهای نمایشی، با وارد کردن بازیگران چهره و تضمین فروش، از سالنهای خصوصی استفاده کنند و تئاتر جدی ما که در تئاتر شهر اجرا میشد، کم کم تنزل پیدا کرد. سنگ بنا از جای دیگری غلط گذاشته شده است. در این مسیر میتوانید پول بلیت پانزده هزارتومانی تئاتر شهر را در سالن خصوصی به چهل هزار تومان برسانيد، پس از این اتفاق آنهایی هم که در تئاتر شهر اجرا می روند، میگفتند ما هم پانزده هزار تومان را به سی هزار تومان ميرسانيم! و این رقمها مدام بالا و بالاتر رفت. بعد قیمتی برای تالار وحدت در نظر گرفتند که مثلا ردیف جلو صد هزارتومان، ردیف های کناری پنجاه هزار تومان و بالکن بیست هزار تومان. اما این ارقام ثابت نماند و گروهی میآمد با بازیگران چهره و این رقم ها را بالا میبرد. عجیب نیست اگر امروز گروهی در تالار وحدت اجرا برود با قیمت بلیت پانصد هزارتومان.
در این شرایط چه توقعی میتوان از مرکز هنرهای نمایشی داشت؟
مرکز هنرهای نمایشی باید به فکر تئاتر باشد؛ وظیفه این مرکز، اعتلای تئاتر است اما به اعتقاد من انگار مرکز جایی است که کارهای اداری تئاتر در آن صورت میگیرد. اگر مدیریت تئاتر میخواهد تئاتر هنری هم در کنار تئاتر تجاری که در همه جای دنیا وجود دارد پیشرفت کند باید چاره ای بیاندیشد. مرکز هنرهای نمایشی می تواند برای سالن ها قیمت تعیین و سقف بلیت فروش تعیین کند، اما چون خودش حمایتی نمی کند عملا وارد این قضیه نمیشود. مرکز به تماشاخانههای خصوصی که بهطور کلي نمیتواند ورود کند؛ مگر اینکه صنف تماشاخانهها وارد کار شوند.
فکر میکنید با ورود مرکز هنرهای نمایشی به تعیین قیمت بلیتها، این مشکل تا حدی برطرف خواهد شد؟
به نظر من این مشکل با ورود مرکز هنرهای نمایشی قابل حل است به این شرط که واقعا حامی تئاتر باشد. فکر میکنم راهی جز این نیست که مرکز هنرهای نمایشی، سالنهایی مثل تئاتر شهر را مشخص کند و از کارهایی که آنجا اجرا می شود حمایت واقعی کند و هرکسی هم نتواند آنجا اجرا کند. اجرا در سالن هایی که حمایت دولت را دارند در کار کارگردان، یک پیشرفت تلقی شود و شرایط هنری و ویژگی های هنری داشته باشد و این سالنها بشوند ویترین تئاتر ما. سالن هایی بود که در تئاتر شهر یا سالن هایی نظیر آن، کارهای با کیفیت هنری اجرا میشد؛ این کارها میتواند مورد توجه عامه مردم باشد یا نباشد اما آثاری باشند که به عنوان ویترین تئاتر هنری ما عرضه شوند و دارای قیمت بلیت منطقی و ثابتی برای اجراها باشند.
آیا با این اتفاق، باز هم با مافیایی روبه رو نمی شویم که بخواهند آثار خود را در تئاتر شهر نمایش دهند؟ فکر میکنید با این اتفاق، یک سری سلیقههای خاص بر تئاتر هنری ما مسلط نمی شوند؟
برای اجرای این طرحی که می گویم باید یک هیات کارشناسی از طرف مرکز هنرهای نمایشی تعیین شود که بودجه تئاتر را در اختیار آدم ها بگذارد تا با خیال راحت آفرینش هنری انجام دهند ومجبور نشوند برای فروش، مسائلی را در اثر قرار دهند که کار هنری را دچار اختلال میکند. با این کار، سالنهایی که با ویژگی هنری شناخته میشوند، متفاوت خواهند بود. ویژگی هنری از یک کار کلاسیک شروع می شود تا کار مدرن. بله احتمال دارد که باعث شود بعضی ها که شایسته نیستند نیز با لابی وارد سالن شوند اما این اتفاق در حال حاضر هم می افتد. این روزها در تئاتر شهر کارهای ضعیفی هم اجرا می روند در حالی که انتظار داریم در سالن های دولتی کارهای خوب اجرا برود اما بعضی با لابی وارد شده اند. آن آدم با سفارش سالن را گرفته است؛ پس خطری که شما می گویید هنوز هم وجود دارد. اگر این کار شروع شود، رفته رفته هیاتی که آن کارها را انتخاب میکنند باید مسئول رای خود باشند چون بههرحال، در جامعه نقدی هم وجود دارد. آن هیات نمی تواند با لابی گری، پشت هم کارهای بیکیفیت را انتخاب کند در این صورت نه تماشاگر استقبال میکند نه جامعه هنری؛ اما امروز، گروههایی که اجرا میکنند معلوم نیست چطور انتخاب میشوند و چه کسی مسئولیت این انتخاب ها را میپذیرد. گاهی وقتها کارگرداني براي سالن به تئاتر شهر مراجعه میکند و جواب ميدهند برای سال بعد سالن خالی دارند؛ یک نفر هم یکباره وقت میگیرد و یک اجرای ضعیف روی صحنه می برد. در هر تصمیمی احتمال فساد وجود دارد اما اگر از گروههای خوب حمایت شود، مسلما در بلندمدت نتیجه بهتری خواهیم گرفت و آن این است که کارگردان تنها به فکر تولید هنر باشد. در فرانسه سالهاست این کار را می کنند؛ سالن هایی که با حمایت دولتی اجرا می شوند، تماشاگر واقعی تربیت کرده اند و اینها خیلی زودتر از سایر تماشاخانه ها پر میشوند. چند سالن مهم پاریس که کارگردان های بزرگ در آن ها اجرا میکنند، تماشاگر بیشتری دارند. این اتفاق می تواند در ایران هم بیفتد و تئاتر خصوصی هم راه خودش را برود؛ تماشاگر میتواند انتخاب کند.
تماشاخانه های خصوصی چطور؟ تعیین قیمت بلیت این تماشاخانهها برعهده کیست؟
برای این مساله، صنف تماشاخانه های خصوصی باید ورود کند و سقف بلیتی برای تماشاخانه ها در نظر بگیرد تا ساز و کار مشخصی شکل بگیرد، اینطور نباشد که هرگروهی هر قیمتی که خواست تعیین کند. آنچه تعجب مرا برمی انگیزد این است که گاهی نه تنها در تئاتر بلکه در تمام ابعاد زندگیمان، وقتی یک چیزی قیمتش بسیار بالا می رود از آن استقبال میکنیم؛ درحاليكه ممکن است آن کالا دارو نباشد که اگر استفاده نکنیم مرگ ما حتمی باشد! صاحب اثر قیمت را بالا میبرد و هرچه بالاتر برود، مردم برای خرید آن عجله بیشتری دارند. چرا ما این کار درست و بی ضرر،يعني همان مصرف نکردن کالایی که قیمتش به شکل غیرمنطقی بالاست، را انجام نمی دهیم؟ اگر امروز قیمت بلیت یک تئاتر پانصدهزارتومان باشد، نباید بخریم تا مجبور شوند قیمت را به مقدار معقول برگردانند. جالب است که نقد میکنیم اما خرید میکنیم! قشر عظیمی که میگویند بلیت گران است به دنبال خرید یا دریافت بلیت رایگان نباشند. اجازه دهیم ببینم چند درصد از جامعه هستند که میتوانند بلیت مثلا پانصدهزارتومانی یک نمایش را بخرند اما متاسفانه ما همیشه نق هم ميزنیم و باز هم خرید میکنیم. فکر میکنیم هرچیزی گرانی حتما خوب است. این روحیه عجیب ماست. در بازار هم یکی از بهترین راه های فروش جنس بیکیفیتبالا بردن قيمت است. فکر میکنم جدا از کارهای مرکز، تماشاگران تئاتر هم میتوانند موثر باشند، اگر بلیت یک نمایش به طرز اغراقآمیزی گران است میتوانیم نخریم.
در صحبتتان به تربیت تماشاگر اشاره کردید. این کار در کشور ما چطور امکان پذیر است؟
ما یک سری تماشاگر داریم که خودشان دست اندرکار و دانشجوی تئاتر هستند و یک بخشی از تماشاگر ما کسانی هستند که میآیند بازیگرهای چهره را ببینند. در این بین تماشاگر واقعی کیست؟ تماشاگر واقعی به اعتقاد من، آن کسی است که از طریق دیدن تئاتر، با عنصری به نام نمایش آشنا شده و فهمیده این چیزی است که با تلويزیون و سینما متفاوت است. تئاتر را شناخته و لذت تئاتر دیدن را تجربه کرده و این را در برنامهاش قرار داده که ماهی یک تئاتر هم ببیند. برای او اهمیت ندارد که بازیگر چهره در تئاتر هست یا نه. ما این تماشاگر را نداریم و باید در پی تربیت این نوع از تماشاگر باشیم که لازمه تئاتر است.
ما چقدر در شرایط فعلی می توانیم به مدیران تئاتری اعتماد کنیم که آینده ای برای تئاتر در نظر گرفته باشند. به نظر می رسد مهمترین ضعف در تئاتر ایران، جدا از تمام مشکلات، در مدیریت است.
بله. مشکل تئاتر ما این است که چشم انداز نداریم. من به جرات می گویم که تئاتر ما هیچ چشم انداز و مدیریت بلندی ندارد و فقط می خواهد وضع موجود را هندل کند. مرکز هنرهای نمایشی یک بودجه محدودی میگیرد و میخواهد این را تقسيم کند بین کارهایی که باید انجام دهد؛ باید جشنواره برگزار کند، سالن های دولتی را پر نگه دارد و کمک هزینه اندکی هم به برخی گروه ها بدهد. انگار مرکز جز این ها، هیچ برنامه ای ندارد در حالی که باید به برنامه های مختلف فکر کند. ما در تئاتر مدیر فرهنگی نداریم؛ یا مدیرانی داریم که نمی دانند تئاتر چیست یا تئاتری هایی داریم که مدیریت بلد نیستند. کسی که بتواند برای فرهنگ برنامه ریزی بلند مدت داشته باشد و همه جانبه فکر کند وجود ندارد. اگر چنین افرادی وجود داشته باشند می توانند به سادگی با شهرداری هماهنگ شوند تا بیلبوردها به تساوی در اختیار گروه ها قرار بگیرد. کاری مثل «الیورتوییست» یا «بینوایان» تمام بیلبوردها را میخرد. کسی که کارگردان این دو اثر است سابقه طولانی مدیریت داشته و می تواند از طریق آنها کار کند و از سوی دیگر سرمایه خصوصی جذب کرده است. این یک کار کاملا تجاری است. شما یک کار هنری که احتمال موفقيتش تضمین شده است را برای یک سرمایه دار تعریف کنید حتما ورود می کند. این کارها به این شکل جلو می روند. وقتی به این شکل سرمایه جذب می کنید می توانید بخشی از سرمایه را برای تبلیغات بخرید. اما مشکل من با این کار نیست بلکه با آینده تئاتر مساله دارم. برنامه دولت برای آینده تئاتر چیست؟ آینده این شده که یک کار ببندیم و پول دربیارویم! سالهایی بود که درباره تئاترهایی که دیده بودیم سخن میگفتیم و درباره متن و بازی حرف میزدیم اما امروز در هر جمعی که هستیم از فروش حرف میزنیم؛ دغدغه تئاتری ها این شده که کار من چقدر فروخت و... خیلی از کارگردان ها زمان اجرایشان را براساس بازیگران تنظیم می کنند که کار بفروشد! ما به سمتی می رویم که حتی خود بازیگران متوجه شده اند که عنصر فروش نمایش خودشان هستند و دیگر دستمزد نمی خواهند بلکه می خواهند تهیه کننده کار شوند!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
مديريت بحر ان ساخت داخلي!
اختفاي انفصـال
طـرح هویت بخش
بازگشت زندگی نوجوان ۱۷ ساله
تئاتر ما چشم انداز و مدیریت بلندمدت ندارد
مرگ تدريجي قانون «تنفس» جنگل
حاشيه جديد جدیدی
لکنتهای بزرگ در سیاستهای استراتژیک زيست محيطي
ادامه نگرانی ها از سد سازی های بی رویه
۱۴ استاندار بازنشسته تغییر می کنند
دولت به کمبودها و مشکلات رسانه های کشور در زمینه های مختلف واقف است